همهی ما انسانها
هر کدام
قلمبهی استعدادیم.
همگی اِندِ هوش
ذکاوت
اخلاق
هنر
فهم
و شعوریم.
اگر به جایی نرسیدهایم
چون قدرمان را ندانستهاند.
باید یکی پیدا میشد
که استعداد ما را کشف کند
و ما را برساند به آنجا که لیاقتاش را داریم.
اما حیف
چنین اتفاقی نیفتاده است
و به همین دلیل
ما هیچ ... نشدهایم.
نود و نه ممیز نود و نه درصد انسانها این گونهاند.
الباقی که به جایی رسیدهاند
چون شانس آوردهاند.
کسی پیدا شده که آنها را پیدا کرده است
کشف کرده است
و گوهر وجود آنها را برای دیگران به نمایش گذاشته است.
هر چند چنین استدلالی
بیشتر به نوعی بهانهتراشی
برای لاپوشانی کردن ضعفهای انسان شبیه است
اما گاهی واقعاً درست است.
چه بسیار انسانهای بااستعداد و پرتلاشی بودهاند
و هستند
که قدر ندیدهاند
و گمنام و بینشان
زیسته و مردهاند.
در عین حال چه بسیار افراد انگل بیاستعدادی که
از سر شانس یا اتفاق در معرض شهرت و مکنت و قدرت
قرار گرفتهاند.
به هر حال اوضاع دنیا این گونه است.
دیگر به خودمان برمیگردد که چه مسیری انتخاب کنیم.
دست روی دست بگذاریم تا کسی پیدا شود
و ما را پیدا کند
یا تلاشمان را بکنیم
و امید به کشف شدن داشته باشیم
یا خودمان خودمان را پیدا کنیم
و به دیگران نیز بنمایانیم.